!يك گلوله فقط

…ذهن من از شقيقه ی خالی

...دست من از ترانه

 

يك گلوله

به قلب ساكت آن ترانه ی ناقص

 

در گوش های بسته

راست مثل باد

راست از حنجره

ترانه ی ناقص

 

بلبل همسايه

...گربه ی كوچه

كلاغ های ديوار

و

قاروقارهای مرده

و

قدم های اِفاده

!اسماعيل

!اسماعيل

...آتشی مگر از تورِ موساتان شعله ور

 

و كودك را

دريا

جارو كند

كه كشتی ها

...بر موج های خرامان

 

نفس ام بند می آيد

چرا حنجره ات

راست مثل باد...؟

 

فرشاد فدائيان . بهار ١٣٩٥